نمی دانم چرا حالم چنین است

چرا بار گرانم بر زمین است

نمی دانم که این تقصیر من بود

و یا ناز و ادای نازنین است

الهی پای لنگم مانده در گل

همیشه غصه ام بر دل همین است

ز تقصیرات این کمتر چه گویم

به دام خود پرستی کمترین است

خدایا کن نظر بر کمترینت

به نوری بر دلم کان بهترین است

الهی تا نتابی نور رحمت

هماره این دلم زار و حزین است

رسد روزی اگر بارم به منزل

ز الطافش به سر تاج شهین است


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها