جبهه ها
تعلیم نور بود
و صفا
آن دگر هم مرکز علم و نوا
شد منور جان
و دل ها زین دو
تا
لکن اما "این کجا و آن کجا"
عده ای سرب و گلوله در بدن
عده ای میلیاردها خرج تن
هر دوتایی
می روند با یک کفن
لکن اما "این کجا و آن کجا"
سوز ترکش ها
دهد جان را عذاب
دیگری هم در سونا بیند ثواب
هر دو
بینند جان و تن در پیچ و تاب
لکن اما "این کجا و آن کجا"
عده ای بر
روی مین و خاک داغ
عده ای بر بال قو در کنج باغ
هردو را
گیرد ندای حق
سراغ
لکن اما "این کجا و آن کجا"
مشت و مال و تخت راحت عالمیست
دیگری ویلچر برایش مرهمیست
هر کدام
راحت به فکر زندگیست
لکن اما "این کجا و آن کجا"
عده ای دست
بسته در عمق آب
عده ای آنتالیا با آب و تاب
هر دو
تا را می نوازد مشک ناب
لکن اما "این کجا و آن کجا"
گاز خردل
بر تن و جانش ببین
گاز یاس هم عده ای را هم نشین
مونس است بر جان هر دو نازنین
لکن اما "این کجا و آن کجا"
عدی ای دل بسته کارها
کرده اند
عده ای دل بسته بارها بسته اند
هر دو
با دل کار خود
را کرده اند
لکن اما
"این کجا و آن کجا"
آن یکی بر پشت تانک
تازیده
است
این یکی بر صدر بانک نازیده است
کار هر دو بر دل و بر
دیده است
لکن اما "این کجا و آن کجا"
عده ای در
ساز شیطان می دمند
عده ای در کوی رحمان می دوند
هر دو تایی راه
خود را می روند
لکن اما "این کجا و آن کجا"
عده ای با
کدخدا و با کری
عده ای هم با خدا و یا علی
راز و رمز هر دو تا شد منجلی
لکن اما "این کجا و آن کجا"
عده ای با
هسته ای کردند جهاد
عده ای هم هسته ای دادند به باد
کار خود را هر دو کردند
با سواد
لکن اما "این کجا و آن کجا "
عده ای دارند قراری
با خدا
عده ای هم بستند قرار با کدخدا
هر دو تا بستند
قرار از هم جدا
لکن اما " این کجا و آن کجا "
خاک پاک این
" کیان " بر دیده است
خون دل ها بر تنش باریده است
خون دل از چشم تر باریده استلکن اما "این کجا و آن کجا"
درباره این سایت